رمان ایرانی

چهارمین

نادری بی‌همه چیز لاف زن! «لاف زدن غیرت می‌خواهد» مادرم می‌گفت که بلد بود گربه‌های دست‌آموزش را چطور بخواباند روی دامن و سوراخ چانه‌اش جای پنجه شکایت گربه بود، یک چاک برآمده که می‌توانستم یه ضرب بکنم‌اش و نمی‌گذاشت که گربه عاصی بود و بین ما موش می‌دواند، چه موش‌هایی دواند!

رشدیه
9786229574607
۷۸ صفحه
۶۲ مشاهده
۰ نقل قول