وقتی طوفان خانه ی مونا موشه را خراب می کند. او در جنگل سرگردان می شود تا این که خیلی اتفاقی هتل دل گشا را پیدا می کند و به دنیای شگفت انگیز آن پا می گذارد. اتفاقا آن جا یک پیش خدمت کم دارند و مونا را استخدام می کنند. او می شود پیش خدمت جدید هتل دلگشا، بزرگ ترین هتل در سرتاسر جنگل فرون وود. حیوان ها از راه های دور و نزدیک به هتل می آیند تا در امنیت و آرامش باشند و تعطیلاتشان را در اتاق های مجلل آن بگذارنند. اما ماجرا فقط خوردن شیرینی های بلوطی و خوابیدن در رخت خواب های گرم و نرم خزه ای و خوش گذرانی نیست. خطر در کمین است و نزدیک و نزدیک تر می شود. مونا باید فکرش را به کار بیندازد تا از هتل محافظت کند، چون برای مونا این هتل دیگر فقط یک سرپناه گرم نیست...