رمان روایتی از خانوادهای بزرگ است که انگار نفرین شدهاند.داستان پسران و دختران در مشهد. ماجرا با خبری تکاندهنده آغاز میشود: نوه کوچک خانواده در بیمارستان است، نوجوانی که نقشی بسزا در به هم پیوستگی آدمهای روایت دارد... حسینی در نخستین رمانش شخصیتهای گوناگونی به کار گرفته، از جغرافیای بخشهایی از مشهد استفاده کرده که به ندرت در ادبیات داستانی ما حضور داشته، و مدام در میان قصههای آدمهای خانواده، که عمدهشان در خانهای بزرگ کنار هم زندگی میکنند، در حرکت است. اینکه چگونه فاجعه میتواند روایت را بارور کند و قصه بیافریند، چیزی است که با آن مواجه خواهید شد. شب شمس با ریتمی به نسبت سریع قصههای آدمهایی را تعریف میکند که همیشه تلاش کردهاند نقاب «عادی بودن» بر رفتارشان بزنند. این اثر روایتی محکم دارد که در آن چیزهای زیادی افشا میشوند...