سیلویا: تد با چشمهای باز میخوابه. فریدا: همه شاعرها اینطوری میخوابن، به جز آندره برتون. برتون وقت خواب یه چشمش باز بود و اون یکیش بسته. سوررئالیست بود دیگه. [میخندد.] سیلویا: و من؟ فریدا: شاعرهای زن نمیخوابن.