ای شمشیر عزیز!... ای یادگار نادرشاه بزرگ!... سالها بود که از این صندوق بیرون نیامده بودی... سالها بود که خواب راحت کرده بودی... ولی حالا دیگر باید آن تیغه درخشان خود را مثل قرص آفتاب به مردم این شهر نشان بدهی... بلی این تیغه تو از خون دشمن صیقل یافته است!... هرگز نخواهد زد... هرگز درخشندگی خود را از دست نخواهد داد...