امروزه مسئله هشیاری - شاید در کنار موضوع خاستگاه هستی - بخش بسیار محدودی از کوشش انسان برای دانستن را به خود اختصاص داده است. بسیاری بر این عقیدهاند که هشیاری پیچیدهترین معما و بزرگترین چالش نظری زمان ما است. رمزگشایی این معما از طریق پژوهشهای تجربی باعث به وجود آمدن یک انقلاب علمی تمام عیار میشود. با این حال روبهرو شدن با این چالش به یک انقلاب عقلانی کاملا نوین نیاز دارد. نخست با کمی دقت میتوان فهمید که پدیده هشیاری پدیدهای روشن و شفاف نیست و به همین دلیل نمیتوان به راحتی راهحلهای طرح شده را پذیرفت. دوم، یکی از معضلات موجود «خود ما» هستیم: ما همیشه تمایل داریم اول از همه هشیاری خودمان را بشناسیم. بنابراین مسئله هشیاری، مسئله خودآگاهی هم هست. این موضوع، نه فقط فلاسفه یا دانشمندان، بلکه همه ما را تحت تاثیر قرار میدهد. سوم، چنین انقلابی - اگر اتفاق بیفتد - بیش از آشوبهای نظری گذشته، تغییرات اجتماعی و فرهنگی عمیقتری به همراه دارد. این امر میتواند به خاطر تغییر فاحش تصویر ما از خودمان، یا تاثیر فنآوریهای نوین برآمده از تحولات علوم عصبشناسی و پژوهشهای هوش مصنوعی باشد. این سه دلیل اخیرا به افزایش ناآرامی در علوم و رشد فزاینده علاقه عامه مردم به طرح پرسشهایی در رابطه با ارتباط میان هشیاری و مغز انجامیده است.