دل آدمها خیلی وقتها جای خالی ندارد. انگار از چیزی یا چیزهایی پر شده باشد. ولی بالاخره جا و فضای خودت را پیدا میکنی. همین که میگویند دلش را میبری. حالا به کجاها، به خودت بستگی دارد. دل را به جاهای خوب که ببری، ماندنی میشوی. اما دل کندن خیلی سخت است. یک وقتهایی هم هست که یک نفر از دلت میرود، حالا گاهی خودش میرود، گاهی تو بیرونش میکنی؛ فرقی نمیکند. در هر دو حالت تو میمانی با یک حفره خالی، حفرهای که گاهی خیلی بزرگ است. پر کردن جاهای خالی، زمان میبرد. حالا هر چه حفره بزرگتر باشد، زمان بیشتری هم لازم است برای پر کردنش.