به پاهایش نگاه میکند. خوشبختانه با این جورابهای کلفت راه رفتنش صدا ندارد و همسایه پایینی بیخواب نمیشود. قدمهایش را میشمرد. از پنجره اتاقش در آن کنج تا این طرف آپارتمان و پنجره هال 20 قدم است. هر رفت و برگشت میشود 40 قدم و اگر هر قدم یک ثانیه وقت بگیرد، یک ساعتش میشود 260 قدم که برای خسته شدن خیلی خیلی کم است. ”اینقدر راه میرم تا بیفتم“