شاید به نظر رسد دیدگاهها و اندیشههای تورن در پیوند با جوامع پساصنعتی طرخ میشود و نمیتواند برای جامعه شبه صنعتی ایران رهاوردی داشته باشد. این شبهه هم وارد است و هم وارد نیست، وارد است، زیرا بسیاری از مفاهیم نظری و مصادیق عملی که نظریه تورن را شکل میدهد، برآمده از تحولات تاریخ غرب و وضعیت امروزی جوامع اطلاعاتی است و پارهای از نظرات او مانند تقدم کنش اجتماعی بر کنش سیاسی بر جوامعی صادق است که پس از کب حقوق سیاسی در پی کسب حقوق فرهنگیاند و طرح بحث جنبشهای اجتماعی در کشورهای غیردموکراتیک در این کتاب نیز برآمده از همین ملاحظه است. اما این شبهه از دیگر سو وارد نیست، زیرا نظریه تورن بیانگر صورتبندی جدیدی از میان کنشهای اجتماعی است که کنشگر کانونی آن نه اصلاحگر دینی، دولت ملی و طبقه اقتصادی که کنشگر انسانی است.