بهار در استیریا از راه رسیده و هنگام انتقام است. نوزده سال در جنگ و خونریزی گذشته است. دوک اورسوی بیرحم در کشمکشی شرارتبار با گردان هشت به دام افتاده، گروهی که بین خودشان درگیری دارند و آنقدر خون ریختهاند که در تمام سرزمین جانی باقی نمانده است. وقتی که ارتشهایشان به راه میافتد، سرها از بدنها جدا میشود و شهرها میسوزند. پشت صحنه هم بانکها، کاهنها و نیروهای کهنتر و تاریکتری قرار دارند که بازی مرگباری را برای برگزیدن یک نفر به پادشاهی در پیش گرفتهاند.