سیلکی استعداد خوبی توی قصهبافی داره و حسابی خوشزبونه. اون با استفاده از کلمات میتونه مشکلات رو از سرش وا کنه. یا صاف بره توی دل مشکلات. و حالا سیلکی توی دردسر بزرگی افتاده. اون برای نجات خونواده گمشدهش یه شانس داره. پریها خونوادهش رو دزدیدن. سیلکی فقط یه فرصت داره تا بالاخره بتونه واسه خودش یه خونه دست و پا کنه. اما آیا ممکنه نتونه با زبونش مار رو از سوراخ بیرون بکشه و توی مهمترین لحظه تیرش به سنگ بخوره؟...