چرا بعضیها این همه خوب بلدند آدم را آرام کنند. چطور است که گاهی آدمی وارد زندگیت میشود که این اندازه تو را خوب میشناسد؛ همه زیر و بمت را میداند، خوب بلد است چطور رفتار کند. اصلا چطور میشود آدمی از راه برسد که تو را از بر باشد؟!
سهم من از تو
حال غریبی بود، تا ساعاتی دیگر زندگی جدیدشان شروع میشد و سهمش از دنیا، از زندگی بهترین هدیهای بود که ترس او را به خانهاش کشیده بود. چهقدر این ترس و دلهره برایش خوب آمده بود، چه شیرین و دوستداشتنی شده بود ترسی که روزی این دختر را به خانه او کشید. حضور او برایش ارمغانی داشت به وسعت همه ...