رمان ایرانی

مهباد دختر کردستان

سایه‌ای بلند روی میز افتاده است. هر چه جلوتر می‌آید بلندتر می‌شود. نگاهم روی چهره سایه می‌ایستد. قدرت تکان خوردن ندارم. سایه روبه‌رویم می‌نشیند. لامپ آویزان از سقف آن قامت درشت و بلند مردانه را بلندتر از آن که بود نشان می‌داد. کمی دورتر دختر کتابدار پشت سر مرد ایستاده، با تکان دست‌هایش به اطراف، چیزی می‌گوید مثل «نه»! که وحشتم از مرد بیشتر می‌شود. در روزهای تعطیل دانشگاه! در این کتاب‌خانه خالی! مردی از ساواک؟ ....

9786222086503
۷۰۶ صفحه
۷ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های منیرالسادات موسوی
صخره‌های شیشه‌ای
صخره‌های شیشه‌ای عالی‌جناب! ریاست محترم دادگاه! عرض کنم طبق تحقیقات اینجانب و اظهارات دیپلمات سفارت، آقای فرزین محمدی، چه زمانی که در ایران بوده‌اند و چه مدتی را که در کشور شما به عنوان تبعه زندگی کرده است و حتی زمان تحصیل در آلمان، هیچ ارتباطی با زنان و دختران نداشته‌اند و در اظهاراتی دوستانه به دیپلمات سفارت کشور سابقش گفته است، ...
مشاهده تمام رمان های منیرالسادات موسوی
مجموعه‌ها