رمان خارجی

رویارویی کوتاه با دشمن

(Brief encounters with enemy)

چهره‌اش گل انداخته و سالم بود. باد موهای سیاهش را روی پیشانی و دهانش پخش کرده بود. موهایش اگر قلابی بودند، به نظر قلابی نمی‌آمدند. با سکندری از واگن پیاده شدم. تلوتلو می‌خوردم. آروغی زدم. هات داگی که خورده بودم دوباره زنده شد...

9786002534071
۱۷۶ صفحه
۱۸ مشاهده
۰ نقل قول