داری تند میروی دوست من! تو منکر آن هستی که عدم وجود، وجود دارد؟ اما همینی که وجودش را انکار میکنی چیست؟ اگر عدم وجود، هیچ است، هر گزارهای درباره آن بیمعنا خواهد بود. پس گزاره تو که میگوید عدم وجود، وجود ندارد نیز شامل همین حکم میشود. نگران اینام که تو به اندازه کافی، به تحلیل منطقی جملات توجه نکرده باشی، حال آن که این نوع تحلیل را باید از همان زمانی که کودک بودهای به تو میآموختهاند. اصلا آیا میدانی هر جمله بیمعنا خواهد بود؟ پس وقتی با این حرارات و عصبیت فریاد میکشی و ادعا میکنی که شیطان - که ناموجود است - وجود ندارد، عملا داری گفته خود را نقض میکنی...