آئورلیانو: پرندگان دیگر اینجا نیستند؟ کجا رفتهاند؟ چرا؟ چرا ما را ترک کردهاند؟ سرافینوس: نمیدانم. فقط میدانم که رفتهاند. آئورلیانو: درخت مرده است. درخت مرده است. بیبرگ است، هرگز شکوفه نمیدهد. هیچ میوهای نمیتواند رشد کند. و پرندگان هرگز بازنخواهند گشت... جنگسالار اروپایی: حلزونی را دیدم که در امتداد لبه یک تیغ میخزید. این رویای من است. این کابوس من است. خزیدن، لغزیدن، در امتداد لبه یک تیغ و زنده ماندن...»