ببری با هیولا زیر تختش دوست است. آن دو هر شب تا قبل از خواب با هم بازی می کنند. هیولا هیچ وقت ببری را نمی ترساند، چون دوست های خوب هیچ وقت همدیگر را نمی ترسانند. خب بالاخره هیولا، هیولا است دیگر و باید کسی را بترساند. برای همین وقتی ببری می خوابد، هیولا همه خواب های بد او را می ترساند و آن ها را دور می کند. ببری به کمک دوستش هیولا فقط خواب های خوب می بیند. اما این بار خواب بد جایی کمین کرده و هیولا به تنهایی حریفش نمی شود. هیولا و ببری باید دوتایی با شجاعت آن را فراری دهند. حالا ببینیم نقشه آن دو چیست.