یک روز از سرِ بی کاری به بچههای کلاس گفتم انشایی بنویسند با این عنوان که "فقر بهتر است یا عطر؟" قافیه ساختن از سرگرمی هایم بود. چند نفری از بچهها نوشتند "فقر". از بین علم و ثروت همیشه علم را انتخاب میکردند. نوشته بودند که "فقر خوب است چو…ن چشم و گوش آدم را باز میکند و او را بیدار نگه میدارد ولی عطر، آدم را بیهوش و مدهوش میکند." عادت کرده بودند مجیز فقر را بگویند چون نصیبشان شده بود.
فقط یکی از بچهها نوشته بود "عطر". انشایش را هنوز هم دارم. جالب بود. نوشته بود: "عطر حسهای آدم را بیدار میکند که فقر آنها را خاموش کرده است".