من زندگی را در برابرم همچون درختی تصور میکردم؛ در آن هنگام آن را درخت امکانات مینامیدم. تنها در لحظه ای کوتاه، زندگی را این چنین میبینم. سپس، زندگی همچون راهی نمایان میشود که یک بار برای همیشه تحمیل شده است، همچون تونلی که از آن نمیتوان بیرون رفت. با اینهمه، جلوهٔ پیشین درخت در ذهن ما به صورت نوعی حسرت گذشتهٔ محو ناشدنی باقی میماند.