دایه: …
وه چه سرکش و بیامان است خوی تبار شاهان
از آن روی که همواره فرمان دادهاند و هرگز فرمان نبردهاند.
وه چه بیگانهاند با فراموشی و چشمپوشی.
پس همان به که بیاموزی زیستن با همگنان را.
راستی را که من خوشتر میبینم
که عمر به آسایش و امان بگذرانم
ور نه چه سود که پیرانهسر آوازه بر آسمان برآرم.
آری، کلامی خوشتر از "میانه بودن" نیست
که این کلام خود عین سلامت است.