انسان در زندگی واقعی، چنانچه مجبور باشد، اگر بخواهد دوام بیاورد و از نفس نیفتد، باید دائماً با احساسات و عواطف خود به شکلی کنار بیاید: در آن موقعیت من نمیتوانم عکس العمل نشان دهم! این یکی را باید قبول کنم! آن یکی را باید نادیده بگیرم! انسان دائماً احساسات خود را با اوضاع اطرافش تطبیق میدهد، با آنها محتاط رفتار میکند، آنچه را دوست میدارد در قالب صدها نقش کوچک روزمره بروز میدهد، آنها را متعادل و موزون میکند، برای اینکه ساختار کلی از هم نپاشد، چون خود جزئی از آن است.