چرا هنگامی که ما مثلا از یک شب زیبا یا نوای موسیقی خوب ویا از مصاحبت با شخصی که دوستش میداریم ، لذت میبریم ، همه ی این خوشیها به نظرمان سایه ای از یک سعادت بی حد و حصر است که باید در یک جای نامعلومی موجود باشد و هرگز فکر نمیکنیم که اینها عین سعادت است که نصیبمان شده ونه سایه ای از آن.