حالا، در آن لحظه آشپزخانه بود و اتوی جیزجیزو و مامان گریانم و رشته‌های نور آفتاب که از پنجره می‌افتادند روی میز آشپزخانه. حالا، لحظه ای بود که فکر می‌کردم ای کاش هرگز چیزی درمورد گیزلا نپرسیده بودم.
۲ نفر این نقل‌قول را دوست داشتند
Ali
‫۶ سال و ۵ ماه قبل، سه شنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۷، ساعت ۱۳:۲۹
Parviz
‫۶ سال و ۵ ماه قبل، پنج شنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۷، ساعت ۱۲:۵۹