بیشتر مردم میخواهند که عشق و روابط فوقالعاده داشته باشند، اما هر کسی حاضر نیست که بحثهای سخت، سکوتهای ناخوشایند، احساسات صدمهدیده و ماجراهای احساسی آن را تجربه کند. در نتیجه با اکراه میپذیرند. میپذیرند و با خود فکر میکنند که "اگر بشود چه؟" ، سالهای سال، تا اینکه سؤالشان از "اگر بشود چه؟" تبدیل شود به "دیگر چه؟" و وقتی که وکیلها به خانههایشان برگردند و چکهای نفقه در صندوق پست ظاهر شوند، میگویند، "اصلاً برای چه؟" اگر به خاطر توقعات و انتظارات پایینتر بیست سال پیششان نبود، پس برای چه؟