میرزا عبدالزکی گفت: "معلوم است جانم ،همین است که حرفهایت بوی نا گرفته جانم ، اصلاً حرفایی بوی وازدگی میدهد."
میرزا اسدالله گفت: "بهتر از این است که بوی دنیا زدگی بدهد و بوی خون ، و اصلا آنچه را تو واماندگی میدانی ، من نجابت میدانم."
میرزا عبدالزکی گفت: "همان نجابتی که همه پیرزنهای وامانده دارند ؟ خب البته جانم ، وقتی از جایت تکان نخوری ، کمترین نتیجهاش این است که نجیب میمانی. عین پیرزنها."
میرزا اسدالله گفت: "نه آقا سید ، نجابت با واماندگی از دو مقوله مختلف است. آدم وامانده قدرت عمل ندارد، اما نجیب کسی است که قدرت عمل داشته باشد و کف نفس کند."