درست است که شهادت دست ظلم را از جان و مال مردم کوتاه نمیکند، اما سلطه ظلم را از روح مردم میگیرد. مسلط به روح مردم خاطره شهدا است و همین است بار امانت. مردم به سلطه ظلم تن میدهند، اما روح نمیدهند. میراث بشریت همین است. آنچه بیرون از دفتر گندیده تاریخ به نسلهای بعدی میرسد، همین است. " نون والقلم جلال آلاحمد
بریدههایی از رمان نون والقلم
نوشته جلال آلاحمد
میرزا اسدالله گفت: «نه دیگر ، کار شما تمام است برای شما ماجرایی بود و گذشت، اما برای من تازه شروع شده. برای من موثرترین نوع مقاومت در مقابل ظلم، شهادت است. گرچه من لیاقتش را ندارم. تا وقتی حکومت با ظلم است و از دست ما کاری بر نمیآید ، حق را فقط در خاطره شهدا میشود زنده نگه داشت.» نون والقلم جلال آلاحمد
من حالا میفهمم که چرا کسی تن به شهادت میدهد. چون بازی را میبازد و فرار هم نمیتواند بکند. این است که میماند تا عواقب باخت را تحمل کند. وقتی کسی از چیزی یا جایی فرار میکند ، یعنی دیگر تحمل وضع آن چیز یا آنجا را ندارد. نون والقلم جلال آلاحمد
پدرم خدا بیامرز میگفت: "ترس عین مرض است منتها مرضی که نه میکشد، نه لاغر میکند، بلکه حرص میآورد. آخر پدرم سه تا قحطی دیده بود و میگفت آدمی که از قحطی وحشت دارد ، دو برابر روزهای فراوانی دست و پا میکند و حتی دو برابر میخورد. نون والقلم جلال آلاحمد
اگر قرار بود حرفهای بزرگ را فقط آدمهای بزرگ بزنند که حق شیوع پیدا نمیکرد. نون والقلم جلال آلاحمد
میرزا اسدالله گفت: «خیالت راحت باشد که برای من فرقی نمیکند. من نیستم از آنهایی که به انتظار امام زمانند. برای من هر کسی امام زمان خودش است. مهم این است که هر آدمی به وظیفه امامت زمان خودش عمل کند. بار امانت یعنی همین.» نون والقلم جلال آلاحمد
حسن آقا گفت: «از اول خلقت تا حالا این همه از آدم ابوالبشر حرف زدهایم، بس نیست؟ آخر چرا از آدم گرفتار امروزی حرف نزنیم؟ میدانیم که جد اول بشر چه کرد و چرا کرد، اما تکلیف این نبیره درمانده او چیست ؟ اینکه بنشیند و تماشاچی رذالتها باشد؟ اگر آدم از بهشتی گریخت که زیرسلطه عرایز حیوانی بود ، ما در دوزخی گرفتاریم که زیر سلطه شهوات و رذالتهاست. همان حق و وظیفهای که تو میگویی ، به من حکم میکند که مثل دیگر آدمیزادها حرکت کتم، عمل کنم ، امیدوار باشم ، مقاومت کنم و به ظلم تن در ندهم و شهید بشوم تا دست کم تو از دریچه چشم من به دنیا نگاه کنی.» نون والقلم جلال آلاحمد
میرزا اسدالله گفت: «زندگی برای آدم بیفکر همیشه راحت است. خورد و خواب است و رفتار بهایم، اما وقتی پای فکر به میان آمد،تو بهشت هم که باشی ، آسوده نیستی. مگر چرا آدم ابوالبشر از بهشت گریخت؟ برای اینکه عقل به کلهاش آمد و چون و چراش شروع شد. خیال میکنید بار امانتی که کوه از تحملش گریخت و آدم قبولش کرد، چه بود؟ آدم زندگی چهارپایی را توی بهشت گذاشت و رفت به دنیای پر از چون و چرای عقل و وظیفه. به دنیای پر از هول و هراس بشریت.» نون والقلم جلال آلاحمد
حسن آقا گفت: " و به همین دلیل هم هست که هر کس منتظر امام زمان است ، دست روی دست میگذارد و در مقابل هیچ ظلمی از جا نمیجنبد. دل همه اینجور آدمها به همان حرفهای تو خوش است. به نجابت، به عصمت، به در انتظار معصوم ماندن و میبینی که طلسم این دور و تسلسل را آخر یک جایی باید شکست. بعد هم مگر تو نمیگویی گذشت آن زمانی که مذاهب عامل اصلی تحول بودند؟ و مگر نمیدانی که خارج از محیط مذاهب شهادت معنی خودش را از دست میدهد؟
میرزا اسدالله گفت: «نه ، از دست نمیدهد و من اصلاً قبول ندارم که شهادت مختص قلمرو مذاهب باشد.» نون والقلم جلال آلاحمد
عصمت یک امر نسبی است و برای رسیدن بهش یا برای انتخابش ، آدم هر لحظه ای سر یک دو راهی است. دوراهی حق و باطل. دیگر لازم نیست سالهای سال انتظارش رابکشی. نون والقلم جلال آلاحمد
هر کسی دنبال چیزی میگردد که ندارد. نون والقلم جلال آلاحمد
قدرت حق در کلام شهداست. به همین دلیل من تاریخ را از دریچه چشم شهدا میبینم. از دریچه چشم مسیح و علی و حلاج و سهروردی. نون والقلم جلال آلاحمد
برای اینکه روی آب بیایی فقط باید سبک باشی ، اما مروارید همیشه ته آب میماند. مگر غواص دنبالش بفرستی. برای شرکت در حکومت کافی است کمی باهوش باشی و بفهمی کشش قدرت به کدام سمت است. بعد هم بلد باشی چشمت را ببندی ، البته اوائل کار ، چون بعد عادت میشود و حتی چشم باز وجدان هم چیزی نمیبیند. کاری که مرد میخواهد ، پشت کردن به این خوان یغما است. نون والقلم جلال آلاحمد
میرزا عبدالزکی گفت: «معلوم است جانم ،همین است که حرفهایت بوی نا گرفته جانم ، اصلاً حرفایی بوی وازدگی میدهد.»
میرزا اسدالله گفت: «بهتر از این است که بوی دنیا زدگی بدهد و بوی خون ، و اصلا آنچه را تو واماندگی میدانی ، من نجابت میدانم.»
میرزا عبدالزکی گفت: «همان نجابتی که همه پیرزنهای وامانده دارند ؟ خب البته جانم ، وقتی از جایت تکان نخوری ، کمترین نتیجهاش این است که نجیب میمانی. عین پیرزنها.»
میرزا اسدالله گفت: «نه آقا سید ، نجابت با واماندگی از دو مقوله مختلف است. آدم وامانده قدرت عمل ندارد، اما نجیب کسی است که قدرت عمل داشته باشد و کف نفس کند.» نون والقلم جلال آلاحمد
«کار اصلی دنیا در غیاب حکومتها میگذرد. در حضور حکومت ، کار دنیا معوق میماند. هر مشکلی از مشکلات بشری اگر به کدخدامنشی حل نشد و به پادر میانی حکومت کشید، زمینه کینه میشود برای نسلهای بعدی.» نون والقلم جلال آلاحمد
میرزا اسدالله گفت: " احساساتی نشو آقا سید، گیرم که این حضرات بردند و به حکومت هم رسیدند، تازه به نظر من هیچ اتفاق جدی نیفتاده. رقیبی رفته و رقیب دیگر جایش نشسته. میدانید ، من در اصل با هر حکومتی مخالفم ، چون لازمه هر حکومتی شدت عمل است و بعد قساوت و بعد مصادره و جلاد و حبس و تبعید. دو هزار سال است که بشر به انتظار حکومت حکما خیال بافته ، غافل از این که حکیم نمیتواند حکومت بکند ، سهل است ، حتی نمیتواند به سادگی حکم و قضاوت بکند. حکم از روز ازل کار آدمهای بیکله بوده. کار اراذل بوده که دور علم یک ماجراجو جمع شده اند و سینه زدهاند تا لفت و لیس کنند. کار آدمهایی که میتوانند وجدان و تخیل را بگذارند لای دفتر شعر و به ملاک غرایز حیوانی حکم کنند ، قصاص کنند. نون والقلم جلال آلاحمد
میرزا ، من میفهمم که تو اهل اصولی ، اما آخر این اصول برای که وضع شده؟ جز برای آدمیزاد؟ درست؟ بنای کار تو هم بر ایمان و اصول ، این هم درست ، اما آن ایمانی که کشتار آدمیزاد را روا بداند ، حق نیست. باطل است. نون والقلم جلال آلاحمد
اما از همه اینها گذشته این را از من داشته باش که وقتی کاری از دستت برای مردم برنمی آید ، بهتر است دستکم نجابت خودت را حفظ کنی. نون والقلم جلال آلاحمد
زن و بچه آدم نمیتوانند عذر همه گناههای آدم باشند. اگر پای درد و دل میرغضبها هم بنشینی از این مقوله آنقدر دلت را میسوزانند که خیال میکنی به خاطر زن و بچه شان با میرغضبی حج اکبر میکنند نون والقلم جلال آلاحمد
درست است که از ما چنان رشادتها نمیآید ؛ اما برای رسیدن به حق ، به عدد خلایق مردم راه است. نون والقلم جلال آلاحمد
خودم بودم که در حضور یکیشان درآمد ، گفت: «آدم تا خودش را نشناخته ، بنده است ، چون در بند جهل است؛ اما وقتی خودش را شناخت ، خدا شد ؛ چرا که خدایی به خود آیی است.» سر همین حرف قرار بود تکفیرش هم بکنند. نون والقلم جلال آلاحمد
اگر قرار بود همه مردم روزگار تخم و ترکه داشته باشند که آدمیزاد میشد در حکم خارخاسک ؛ که دست بهش میزنی یک مشت تخم از خودش میپاشد. نون والقلم جلال آلاحمد
مردم خودشان جاهلند که نمیفهمند طبابات یعنی کمک به عالم خلقت. وقتی این را نفهمیدند ، میروند خودشان را میدهند به دست عمله اکره شیطان. نون والقلم جلال آلاحمد
وقتی داد بزنی فورا میفهمند که دهاتی هستی ، آنوقت سرت کلاه میگذارند. عین خود شهریها یواش حرف بزن. میدانی با پنبه سربریدن یعنی چه؟ نون والقلم جلال آلاحمد
غرضم این بود که تمام حرفهای دنیا سی و دوتاست. از الف تا ی. از اول بسم الله تا تای تمت. (…) میخواهم بگویم مبادا یک وقت این کوره سوادی که داری، جلوی چشمت را بگیرد و حق را زیر پا بگذاری. یادت هم باشد که ابزار کار شیطان هم همین سی و دوتا حرف است. حکم قتل همه بیگناهها و گناهکارها را هم با همین حروف مینویسند. نون والقلم جلال آلاحمد