lupine
علی بختیاری
آخرین فعالیتها
-
برای خداحافظ گاری کوپر نوشت :
جز دروغ هیچ چیز حقیقت ندارد. !
-
برای خداحافظ گاری کوپر نوشت :
این قلمرو حقیر ((منه) )دیگه. همه طبقات و همه کنج و کنارهاش پر از ((منه) ). ((من) ) میخواد خوشبخت باشه. ((من) ) میخواد تصرف کنه و هرچه تصرف کرد نگه داره. ((من) ) برای خودش بهانههای جالب چینی و کوبایی میتراشه. ((من) ) عکس چه گوارا رو روی میز بالا سرش میگذاره که تمثال مقدسش باشه چون این نشون اونه که ((من) ) مطابق مد روز و مثل همه فکر میکنه. هیچ متوجه هستی که اگه ((من) ) نمیتونست خودش رو با ویتنام یا با سیاهها دلداری بدهد و سر خودشو با این فرهنگ سگی شیره بماله به چه روزی میافتاد ؟
-
برای خداحافظ گاری کوپر نوشت :
اینها همه تبلیغات مذهبی بود. درست است که گاهی پیش میامد که دعا بکند ولی فقط برای ارضای هوس بود.
-
برای خداحافظ گاری کوپر نوشت :
جس با خود میگفت: برای این حال اسمی پیدا کرده ان. یه اسم وقیحانه و تلخ. بش میگن اولین عشق. معنیش اینکه که عشقهای دیگری هم بعد از این میاید. اولین عشق. حتی نیشخند حکیمانه داننده گوینده هم از لای ان پیداست. اما اشتباه میکنن. هیچ کس در عمرش دوبار عاشق نشده. عشق دوم و سوم و… تنها معنیش اینه که هیچ معنی نداره. رفت و امده. خفت و خیزه. حتما زندگیهایی هست که جز هیمین افت و خیز نیست.
-
برای خداحافظ گاری کوپر نوشت :
عشق فقط هم اغوشی نیست. اگر اینطور بود میشد کاری کرد. عشق زندگی است که میخواد شمارو دوباره گرفتار خودش بکنه.
-
برای خداحافظ گاری کوپر نوشت :
عشق دروغ نیست. چیز وحشت اوری نیست. به خلاف انچه میگوییند به فیلمهای ترسناک شباهت نداره. حقیقت داره. قشنگ غرقتون میکنه.
-
برای خداحافظ گاری کوپر نوشت :
بچهها چطور میشه یه بی غیرت ابدیده شد یه بی غیرت تمام عیار ؟ جنارو گفت: (( باید محیط مساعد باشد یه کانون خانوادگی خوش بخت. و مادی تضمین شده. این شرایط که جمع شد مطمعن باش که به مقصودت میرسی. ولی متاسفانه با این خانودههای از هم پاشیده جوونها نمیتونن به این اسونی حیوانهای بی رگ و خوشبختی بشن.) )
-
برای خداحافظ گاری کوپر نوشت :
کی بود که شیرینی را از شیشه شیرینی کش رفت ؟ - کی بود که کش رفت شیرینی ؟ - من نبودم - پس کی بود ؟ - خوب میبینم همه تان با مساله اشنایید. همه تا بسیار باهوشو مطلعید. حالا شاید بتونید جوابش رو هم پیدا کنید. من نمیدونم کی شیرینیتونو دزدیده ؟ شاید کار علمه یا فروید یا مارکس یا رفاه بیش از اندازه یا شاید خودتان به زور حشره کش نابودش کردید. اما خیلی بش احتیاج دارید. جاش در دلتون خیلی خالیه. میخواین با هر اشغالی که به دستتون رسید جاشو پر کنید.
-
برای خداحافظ گاری کوپر نوشت :
هیچ وقت دیوانه وار عاشق زنی نشوید. مگر در صورتی که زن و بچه داشته باشید. چون ان وقت راحتر میتوانید زنو فرزندانتان را رها کنید
-
برای خداحافظ گاری کوپر نوشت :
پدرم تو یکی از این کشورهایی که زورکی پیدا شدن خودشو به کشتن داد. منظورم اینه که این کشورها وقتی شناخته میشن که مردم میرن اونجا که کشته بشن. جغرافی یعنی همین. پدرم خودشو فدای جغرافی کرد.
-
برای خداحافظ گاری کوپر نوشت :
در تزرمات یکی ذو میشناسم که میگه (( اینها هنو زدرست جا نیفتاده دنیارو باید عوض کرد. باید همه باهم متحد بشن تا دنیارو عوض کنن) ) ولی اخه اگه همه میتونستن باهم متحد بشن دیگه برای چی دنیارو عوض کنن ؟ دنیا دیگه این جوری نبود. اگه تنها باشی میتونی کاری بکنی. میتونی دنیای خودت رو عوض کنی. دنیای ادمای دیگه دست تو نیست.
-
برای خداحافظ گاری کوپر نوشت :
تو حیوونهارو دوست داری ؟ - نمیشه گفت دوسشون دارم. ولی خوب شبیهن دیگه. – چطور شبیهن؟ - انگاری خود ادمن نه یه چیز دیگه. مخصوصا سگا. طوری که ادم خیال میکنه تا اخر عمر طول میکشه. اما گربهها اینجور نیستن. یک وقتی یه گربه نر داشتم از اون حرومزادههای نابکار بود. هر وقت میخواستی نازش کنی چنگ میزد. دوست نداشت ادم زیاد بش نزدیک بشه.
-
برای خداحافظ گاری کوپر نوشت :
در پنجره گرد قایق کاکاییها را میدید که در هوای گرفته صبحی در دمیدن مردد با پریشانی پرواز میکردند و جیغ و ویغ غم انگیز و بی معنیشان اسمان را پر کرده بود. ادم همیشه به شنیدن شیوناهای کاکاییها خیال میکند که بار غم بر دلشان سنگین است حال انکه جیغهاشان هیچ معنیایی ندارد و مسائل روانی خود ادم است که این احساس را در دلش بیدار میکند. ادم همه جا چیزهایی میبیند که وجود ندارد این چیزها همه در دل خود ادم است. ادم به یک جور درونگو مبدل میشود که از زبان کاکاییها و اسمان و باد و خلاصه خلاصه همه چیز حرف میزند.
-
برای خداحافظ گاری کوپر نوشت :
عمر هیچ پیش امدی بیست و چهار ساعت بیشتر نیست
-
برای خداحافظ گاری کوپر نوشت :
بدبینی و اشتیاق که ارزشهای گذشته و درد قرن و این حرفا همه از مقوله انقلاب فرهنگی به حساب میاد.