mahshar666
آرزو بیرانوند
آرزوبیرانوند
مرگ گاهی
مرگ گاهی دروغگو میشه
مثل قانونِ کار می مونه
مرگ گاهی شبیه لبخندِ
یه سیاستمدار می مونه!
میخوان از من بگیرنت با دروغ
مرگتو توی شهر پاشیدن
احمقا واسه کشتنت حتّی
روو یه سنگ اسمتم تراشیدن
دهناشون پُره... پر از حیله س
مثِ یه شعرِ ساده،روو هستن
رادیو... روزنامه... تلویزیون
همه باهم دروغگو هستن!
مگه میشه نباشی و دنیا
بتونه روی پااااش بند بشه
کسی که از روو کوه پرت شده
چجوری می تونه بلند بشه؟!
تو رفیقی با غربت این شهر
با سکوت شباش همدستی
ماه داره هنوز می تابه
زندگی هست... پس تو هم هستی
اگه نیستی چرا جهان زنده س؟
زندگی روی دور تکراره
شونه های تو وقتی نیس٬ بارون
با چه رویی هنوز می باره؟!!!
من که باور نمی کنم رفتی
گوش دنیا پراز صداته رفیق
آدما زود باورن٬ پاشوووو
وقت تکذیب شایعاته رفیق!
به خدا این نهایت ظلمه
که بلا این قدَر شدیییید بیاد
به من این پیرهن سیاه بیاد
به تو اون پیرهن سفید بیاد!
من اگه باورم بشه رفتی
تن به این زخم بدقِلق میدم
از غمت دق نمی کنم٬ امّا
شک نکن روزگارو دق میدم
سر میذارم روو سینه ی قبرت
آخرین خنده هاتو گوش کنم
عینک دودی می زنم به چشام
تا یه شهرو سیاهپوش کنم
توی سینه م یه شهر می سوزه
تا ابد کم نمیشه ازاین داغ
ردِّ تابوت مونده روو شونه م
مثل زخمای مونده از شلّاق!
بی تو عمری سیاه می پوشم
با یه زخم عمیق روو دوشم
با یه زخم عمیق روو دوشم
بی تو عمری سیاه می پوشم.