کتاب به او فرصت گریختن از نوعی زندگی را میداد که هیچگونه رضایت خاطری از ان نداشت. کتاب به عنوان یک شی خاص هم برای او معنای خاصی داشت: دوست داشت کتاب زیر بغل در خیابانها گردش کند. کتاب برای او به منزله ی عصای ظریفی بود که ادم متشخص قرون گذشته به دست میگرفت کتاب او را به کلی از دیگران متمایز میساخت… بار هستی میلان کوندرا
niloofar23
۴ نقل قول
از ۲ رمان و ۲ نویسنده
ادمی به ضعف خویش اگاهی دارد و نمیخواهد در برابرش مقاومت ورزد بلکه خود را به ان تسلیم میکند ادمی خود را از ضعف خویش سرمست میکند میخواهد هرچه ضعیفتر شود میخواهد در وسط خیابان جلوی چشم همگان در هم فرو ریزد میخواهد بر زمین بیافتد و از زمین هم پایینتر برود بار هستی میلان کوندرا
وقتی ادم خود را تلف شده احساس میکند از همان وقت فاتحه اش خوانده شده است نسلهایی که خود را هدر یافته نمییابند جز کثافت چیزی نیستند خداحافظ گاری کوپر رومن گاری
بزرگترین نیروی فکری بشر حماقت است باید در مقابل ان سر تعظیم فرود اورد و به ان احترام گذاشت چون همه جور معجزه ای از ان ساخته است خداحافظ گاری کوپر رومن گاری