عادت، ناجوانمردانهترین بیماریست، زیرا هر بداقبالی را به ما میقبولاند، هر دردی را و هر مرگی را.
در اثر عادت، در کنار افراد ِ نفرتانگیز زندگی میکنیم، به تحمل زنجیرها رضا میدهیم، بیعدالتیها و رنجها را تحمل میکنیم. به درد، به تنهائی و به همه چیز تسلیم میشویم.
عادت، بیرحمترین زهر زندگیست. زیرا آهسته وارد میشود، در سکوت، کمکم رشد میکند و از بیخبری ما سیراب میشود و وقتی کشف میکنیم که چطور مسموم ِ آن شدهایم، میبینیم که هر ذرهٔ بدنمان با آن عجین شده است، میبینیم که هر حرکت ما تابع شرایط اوست و هیچ داروئی هم درمانش نمیکند. 1 مرد اوریانا فالاچی
بریدههایی از رمان 1 مرد
نوشته اوریانا فالاچی
وقتی به قصد نشان دادن ماه انگشتت را به آسمان میگیری، احمقها به جای نگاه کردن به ماه انگشت تو را ماه نگاه میکنند 1 مرد اوریانا فالاچی
تو دادگاهیام که شما توش دارین شکنجهگرایی رو شکنجه میکنین که قبلا قربانیانشونو محاکمه میکردین 1 مرد اوریانا فالاچی
اژدهایی که نمونه دموکراسی تو دنیاس با تموم کشورای استبدادی یه وجه مشترک داره و اونم یک دولت قوی و زورگوی بی رحم با قانونای خشک دیوونه کنندس 1 مرد اوریانا فالاچی
هر کی تخمشو نداره زیر چتر علت و معلول ایدئولوژیک قایم میشه 1 مرد اوریانا فالاچی
سه روز اول اعتصاب غذا از همه جاش سخت تره… 1 مرد اوریانا فالاچی
تو جنگ دشمن یه آدم نیست، یه هدفه که باید بهش نشونه رفت 1 مرد اوریانا فالاچی
آخر از همه نوبت کشیشا بود که خلاصهی هرجور قدرت تو گذشته و حال و آیندهان. 1 مرد اوریانا فالاچی