هنگامی که زندگی به سوی پایان خود میرود، _ ساعتی فرا میرسد که در آن گاه به اندازهی یک درخشش برق نهایتها یکی میگردد: جنبش سر گیجهآور و سکون همانند هم میشود. دایرهی هستی به انجام میرسد. دو انتهای جدا از هم به یکدیگر میپیوندند و مار جاودانگی دم خود را به دندان میگیرد. دیگر نمیتوان دانست چه چیز آینده است و چه چیز گذشته، چه، دیگر نه آغازی هست و نه پایانی. آنچه به سر خواهیم برد آن است که به سر بردهایم.
وقتی که چنین ساعتی فرا میرسد، دیگر پاک وقت باربستن است. جان شیفته 3و4 (2 جلدی) رومن رولان
بریدههایی از رمان جان شیفته 3و4 (2 جلدی)
نوشته رومن رولان
گوش کنید، این گفتاری است که برونو به عنوان هدیه سال نو برایم فرستاده است: - وقتی که انسان دیگر به هیچ چیز باور ندارد، آن دم فرا رسیده است که بخشش کند. جان شیفته 3و4 (2 جلدی) رومن رولان
به سان اقیانوس که آبها بدان روی میآورند، _ و همچنان که پر میشود، تعادل را بیکم و کاست نگه میدارد، _ چنین است آن کس که همهی آرزوها بدو روی میآورند، _ بی آن که آرزو بر او چیره گردد: _ این کس فرمانروای آرامش است… جان شیفته 3و4 (2 جلدی) رومن رولان
جامعه به اندازهی کافی نمیداند که این بلوغ ارضا نشدهی اراده به همان اندازه خطرناک است که بلوغ ارضا نشده جنسی. یک ملت تندرست همیشه نیاز به هدفی برای تلاشهای خود دارد. اگر هدف شریفی به وی ندهند، هدف رذیلانهای در پیش خواهد گرفت جنایت بهتر از خلاء تهوعانگیز یک زندگی است که بارور نشده خشک میگردد! جان شیفته 3و4 (2 جلدی) رومن رولان