پرندهها بیشتر از آدمها غم و غصه میخورن… پرندهها مثل ما گریه میکنن… اونها یه روح درونی دارن که آروم و قرار رو ازشون میگیره. قصر پرندگان غمگین بختیار علی
بریدههایی از رمان قصر پرندگان غمگین
نوشته بختیار علی
دنیای پرنده ها، یه دنیای نامرئی و ناشناختهس… هر چه بیشتر توش فرو بری، بیشتر از دنیای خودت دور میشی. . . هر چه بیشتر دنبالش بری بیشتر خودتو فراموش میکنی قصر پرندگان غمگین بختیار علی
به هر جایی که رفته ام، خیال کرده ام در جای دیگه ای هستم… این باعث میشه که آدم در هیچ جایی نباشه… با این حساب، من در هیچ جایی نبوده ام… پس این جا هم نیستم. قصر پرندگان غمگین بختیار علی
توی این دنیا هیچ دو انسانی واقعا به هم نزدیک نیستن… انسان تنها در حالت خود فریبی، به انسان نزدیکه… ما طوری آفریده شدیم که نتونیم با هیچ چیزی احساس نزدیکی بکنیم… باید خوشحال باشیم اگه بتونیم یه کم به خودمون یا اشیای دیگه نزدیک بشیم و احساس نزدیکی بکنیم. قصر پرندگان غمگین بختیار علی
او به دنبال مردی است که به یک کتاب بزرگ بماند… به چشمانش بنگرد و دنیا را در آن بخواند… قصر پرندگان غمگین بختیار علی
این دختر، یه روحیه که انگار آب، روشنای خودش بهش داده… مِه، لطافت خودش رو، و تاریکی، راز خودش رو بهش داده… وقتی کنارش وایمیستی، نمیشه دوستش نداشته باشی… قصر پرندگان غمگین بختیار علی
انسان میتواند از راه عشق، پوچی همهی چیزهای دیگر را دریابد… حتی پوچیِ خودش را. قصر پرندگان غمگین بختیار علی
وقتی وارد اتاق شد، قبل از همه تابلویی توجهش را جلب کرد… تابلوی چند پرندهی تنها که روی قفسی خالی نشسته و به افقی دور خیره شدهاند… برای نخستین بار احساس کرد که پرندهها به این میاندیشند که آیا پرواز کنند یا به قفس برگردند قصر پرندگان غمگین بختیار علی
هرگز کینه از دل آدمها ریشه کن نمیشه… قلب آدمها کینه را بهتر از محبت نگه میداره… قصر پرندگان غمگین بختیار علی