رمان خارجی

قصر پرندگان غمگین

ناگهان احساس کرد که با همه اشیای خانه‌شان بیگانه است. پیش‌ترها گلدان‌ها و درخت‌ها و رخت‌های آویخته بر طناب‌ها را را نشانه‌ای از زندگی و تکاپو می‌دید، ولی اینک احساس می‌کرد که خودش از زندگی تهی می‌شود. وقتی وارد اتاق شد، قبل از همه تابلویی توجهش را جلب کرد... تابلو چند پرنده تنها که روی قفسی خالی نشسته و به افقی دور خیره شده‌اند... برای نخستین بار احساس کرد که پرنده‌ها به این می‌اندیشند که پرواز کنند یا به قفس برگردند. سال‌ها بود این تابلو را می‌نگریست و آن را به عنوان بخشی ابدی از دیوار می‌نگریست. تابلو طوری به دیوار چسبیده بود که در لابه‌لای جریان طبیعی اشیاء غرق شده و زیر موج کشنده منظره‌های تکراری محو شده بود. یک لحظه خودش را مثل همان تابلو دید... مثل چیزی که همواره اینجا در میان اشیاء بوده و کسی را ندیده است. خودش هم تبدیل به بخشی از اشیاء شده بود...

افراز
9789642430420
۱۳۹۱
۳۷۶ صفحه
۲۰۳۴ مشاهده
۹ نقل قول
دیگر رمان‌های بختیار علی
عمویم جمشید خان که همیشه باد او را با خود می‌برد
عمویم جمشید خان که همیشه باد او را با خود می‌برد هیچ‌کدام از ما به درستی نمی‌دانیم که جمشیدخان کی و چگونه کمونیست شد، به ویژه اینکه در ایل و تبار ما تا کنون کسی چپ نشده بود، آن‌گونه که می‌گویند جمشیدخان در برابر شکنجه‌ها و آزارهای سخت زندان مقاومت قهرمانانه و بسیار بی‌نظیری از خود نشان داده و هیچ‌چیز را فاش نکرده بود، طوری که جلادان رژیم با دیدن این ...
غروب پروانه
غروب پروانه بختیار علی در سلیمانیه به دنیا آمد و بیش از پانزده سال به خاطر سانسور شدید، هیچ‌کدام از نوشته‌هایش چاپ نشدند. سال 1995 کردستان را ترک کرد و بعد از یک سال زندگی در سوریه، به آلمان رفت و بیش از بیست و پنج سال است که در آلمان زندگی می‌کند. ده رمان و پنج مجموعه شعر و پانزده کتاب ...
شهر هم‌نوازان سپید
شهر هم‌نوازان سپید اواسط سال 1970، جلادت کبوتر 6 ماهه است. خانم مریم فیضی در اثر یک بیماری ناشناخته می‌میرد، گمانم جدایی از دو جگرگوشه خردسالش عامل اصلی این بیماری‌ست. پدر جلادت ـ به خواست اقوامش ـ سوگند می‌خورد که مریم را تا ابد از دیدار دو پسرش محروم کند. همین سوگند پر شقاوت، عامل اصلی مرگ مریم است. مریم پس از مرگ، ...
مرگ تک فرزند دوم
مرگ تک فرزند دوم از آفریدن قهرمانان داستان‌هایت و این‌که این شخصیت‌ها هنوز زنده هستند چه احساسی داری؟ در ورای این سوال سخنی از ساراماگو به ذهنم رسید که می‌گوید: «نویسندگان می‌توانند شخصیت‌های بیافرینند که از انسان‌های معمولی عمر بیشتری داشته باشند» آیا شخصیت محبوبی در داستان‌هایت وجود دارد که قرابتی با تو داشته باشد و احساس کنی که هنوز زنده است؟ برای من، ...
آخرین انار دنیا
آخرین انار دنیا من پدر ممد دل شیشه‌ای هستم. او در حال مرگ است. علت مرگش هم بی‌وفایی نیست. عشق است. احساس می‌کنم عشق آن‌قدر شایسته نیست که کسی در راهش بمیرد. من تمام عمرم را با مرگ زیسته‌ام، اما هیچ‌کس را ندیده‌ام که از عشق بمیرد. پسرم دارد برای عشق می‌میرد؛ چیزی که هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم برای مرگ یک انسان کافی باشد. ...
مشاهده تمام رمان های بختیار علی
مجموعه‌ها