پدر گفت: دارم اینجا میپوسم. باید از این خراب شده بروم. گفتم: کجا میخواهی بروی؟ گفت: نمیدانم ، هر کجا غیر از اینجا ، «یک جای دیگر». گفتم: برای تویی که نمیتوانی فراموشش کنی هیچ جا «یک جای دیگر» نمیشود.
بعد از ابر
بابک زمانی