رمان نوجوان

خانه مرگ

با داستان‌های مجموعه ترس و لرز واقعا مو به تن آدم سیخ می‌شود. دختر و پسرهای معمولی ولی شجاع و کنجکاو با داستان تجربه‌های بسیار ترسناکی را از سر می‌گذرانند. جاش و آماندا فکر می‌کنند خانه جدیدشان غیر عادی، مرموز، ترسناک و احتمالا جن زده است. شهر دارک فالز هم جای عجیب و غریبی است، اما والدینشان حرف‌های آنها را باور نمی‌کنند و می‌گویند عادت می‌کنید! بروید بیرون و دوستان تازه‌ای پیدا کنید. بچه‌ها همین کار را می‌کنند، ولی این دوستان جدید هم مرموز و چندش آورند چون می‌خواهند دوستی‌شان ابدی باشد.

پیدایش
9789643496630
۱۳۸۷
۱۷۶ صفحه
۱۷۴۴ مشاهده
۰ نقل قول
استاین ۹۳ رمان استاین می‌گوید:" وظیفهٔ بزرگی دارد و آن سیخ کردن مو بر اندام بچه هاست" کتاب‌های او با فروش بیش از ۲۵۰ نسخه در سطح جهان او را به پر فروش‌ترین نویسندهٔ کودک تبدیل کرده‌است . او هم اکنون همراه همسرش جین(jane)و پسرش مت (matt)زندگی می‌کند. استاین می‌گوید:"من عاشق این هستم که خواننده‌هایم را به جاهای ترسناک ببرم آیا می دانید ترسناک‌ترین مکان کجاست؟این محل ذهن خود شماست." آر.ال.استاین«رابرت لارنس استاین»در سال ۱۹۴۳ در شهر کلموبوس در ایلت اوهایو به دنیا ...
دیگر رمان‌های استاین
فراموشم مکن (تالار وحشت)
فراموشم مکن (تالار وحشت) دانیل وارنر داشت فقط وانمود می‌کرد که برادرش را هیپنوتیزم می‌کند. ولی چرا پیتر این‌گونه عجیب رفتار می‌کند... این‌گونه وحشتناک؟ آیا پیتر نفهمیده است که همه این‌ها یک شوخی بوده؟ دانیل و برادرش به زودی درس وحشتناکی را می‌آموزند: پرسه زدن در تالار وحشت... فکر خوبی نیست.
بگو چیز و بمیر (مورمور 9)
بگو چیز و بمیر (مورمور 9) گریگ فکر می‌کند دوربین قدیمی و کهنه‌ای که پیدا کرده مشکلی دارد... عکس‌هایی که می‌گیرد، متفاوت از آب در می‌آیند و وقتی از اتومبیل جدید پدرش عکس می‌گیرد، اتومبیل در تصویر درب و داغون دیده می‌شود... و سپس اتومبیل تصادف می‌کند... هیچ یک از دوستانش حرف او را باور ندارد و حتی یکی از آن‌ها از گریگ می‌خواهد عکسی از او بگیرد...
هیولاهای مریخی (دایره وحشت 17)
هیولاهای مریخی (دایره وحشت 17) .
من مرده‌ام (تالار وحشت)
من مرده‌ام (تالار وحشت) این الکس اسمیت است که از کنارتان رد شد تا با عجله به خانه برود و دفتر خاطراتش را چک کند. مشکل این است که الکس تاکنون یک کلمه هم در این دفتر ننوشته است. ولی دیروز مطلب عجیبی در دفترش ظاهر شد، چیزی در مورد آینده الکس... آلکس بی‌صبرانه منتظر مطالب امشب است تا ببیند فردا چه چیزی انتظارش ...
زمان وحشت
زمان وحشت آر ال استاین می‌گوید: «بعضی از داستان‌ها خیلی ترسناک‌تر از آن هستند که بتوان تعریف‌شان کرد و این داستان‌ها همان‌هایی هستند که در تاریک‌ترین گوشه‌های ذهن من زندگی می‌کنند. داستان‌هایی که عرق سرد بر تن من می‌نشانند. داستان‌هایی که باید همین حالا برای‌تان تعریف کنم... وگرنه تا ابد درونم باقی خواهد ماند!» داستانی خواهید خواند که عرق سرد بر پشت‌تان ...
مشاهده تمام رمان های استاین
مجموعه‌ها