100 (100 داستان کوتاه از آثار منتخب بزرگترین نویسندگان جهان به همراه جملاتی از مشاهیر)
روزی روزگاری، مردی در باغش چندین درخت انار داشت و سالها به هنگام پاییز انارهایش را در سینیهای نقرهای، بیرون باغش میگذاشت و بر سینیها علامتهایی گذاشته بود که رویشان نوشته بود: یکی بردارید، نوش جانتان. اما مردم میگذشتند و هیچکس از میوهها بر نمیداشت!
مرد فکری کرد و سال بعد هنگام پاییز دیگر انارها را بر سینیهای نقره نگذاشت، اما ...
عابر پیاده
کتاب حاضر مجموعهای از بهترین و خواندنیترین داستانهای کوتاه از نویسندگان جهانی است. نویسندگانی که همه خوانندگان داستانهای کوتاه آنها را به عنوان آثاری ماندگار ستودهاند.
مرگ همین دور و برهاست (مجموعه 10 داستان پلیسی جنایی)
... در شرایط عادی من تمام کارهایی را که سر راهم قرار میگرفت، سبک سنگین میکردم و تنها آنهایی را که آشکارا از من میخواستند دزدی بکنم یا آدم بکشم، رد میکردم. در خط کاری من آدمها کشته میشدند و من به این مساله عادت کرده بودم اما خودم برای پول درآوردن این کار را نمیکردم...
بعضی زنها
آرچي مكلاورتي صدايي براي آواز داشت كه هركس يكبار ميشنيد هرگز فراموش نميكرد. صدايي صاف و محكم. كلمهها را نيمي فرياد و نيمي آواز ادا ميكرد. آواز محزون و يكنواخت و بيپيرايهاش، چيزهايي را بيان ميكرد نگفتني، واضح و شمرده. از رز هم با آواز خواستگاري كرد، برايش خواند: «هرگز زن يك جوان بي خاصيت نشو.»...
داستانهای کوتاه از ادبیات جهان
ناگهان مرد از همانجا که نشسته بود گفت: به نظر نمیرسد که قصهگوی موفقی باشید. عمه بعد از این حمله لفظی غیرمنتظره حالت تدافعی به خود گرفت و با لحنی جدی گفت: خیلی سخت است قصهای به بچهها بگوییم که هم آن را بفهمند و هم دوست داشته باشند. مرد گفت: من با شما موفق نیستم. عمه با حاضر جوابی ...