رمان خارجی

کنستانسیا

(Constancia y otras novelas para virgenes)

دختری میان آفتاب‌گردان‌های پژمرده در انتهای تابستان دراز کشیده و نسیم گیسوی سیاهش را به هم می‌ریزد و صدای پدر، عاشق، شوهر، پسر به او می‌گوید این‌جا بمان، از نو زاده شو، ما را بگذار تا بمیریم اما تو باید زنده بمانی کنستانسیا... به نام ما زنده بمانی، مگذار قهر و غلبه تاریخ نابودت کند... ما را با خاطره‌ات حفظ کن... ما را با چشمانت مهر کن...

ماهی
9789642090686
۱۳۸۹
۱۳۶ صفحه
۱۸۰۱ مشاهده
۲ نقل قول
دیگر رمان‌های کارلوس فوئنتس
گرینگوی پیر
گرینگوی پیر
مرگ آرتمیو کروز
مرگ آرتمیو کروز
آواز خنیاگران کور (مجموعه داستان‌های کوتاه)
آواز خنیاگران کور (مجموعه داستان‌های کوتاه) ایزابل خندان: با بازوان گشاده، پیرامون کابین جدید چرخید، سبک، خرسند از موسیقی‌ای که لبانش در سکوت تلاش می‌کرد تکرار کند. پاهایش بی‌جوراب کفپوش را لمس می‌کرد. دستانش گشوده بر پرده‌ها دست می‌کشید. توقف کرده، یک انگشتش را گاز گرفت، لبخند زد و به طرف... آواز خنیاگران کور سفری است سوی سرزمین سراب. نقطه عطفی است بر تقدیر غم‌انگیز و حیرت‌انگیز سراسر ...
ارکیده‌ها در مهتاب
ارکیده‌ها در مهتاب هیچ یک از دو زن سن مشخصی ندارند، سن‌شان بین 30 تا 60 سال تغییر می‌کند. گاهی جوان شده و به 30 سالگی نزدیک می‌شوند و گاه پیر شده و به 60 سالگی می‌رسند. در تمام طول نمایش‌نامه دولورس مانند یک روستایی مکزیکی مقلد و پیرو مد ظاهر می‌شود: گیسوانش را روی سرش جمع کرده، سنجاق سرش به رنگ ...
مشاهده تمام رمان های کارلوس فوئنتس
مجموعه‌ها