باز باران
از تو خواستم که بیایی و صحبتهایم را بشنوی
میخواستم سنگ صبورم باشی تا سبک شوم
اما مثل این که قصه تو
خیلی بیشتر از آنچه بر من گذشته
گفتنی و شنیدنی است
اکنون تو برایم روایت کن
از تمامی جوانی رفته از یاد
و عشق و زندگی گذشته
که به سرعت باد
و قبل از آن که فرصتی برای نگاه کردن داشته باشی
زیر قطرات باران لحظات
چکه چکه ...