از تو خواستم که بیایی و صحبتهایم را بشنوی میخواستم سنگ صبورم باشی تا سبک شوم اما مثل این که قصه تو خیلی بیشتر از آنچه بر من گذشته گفتنی و شنیدنی است اکنون تو برایم روایت کن از تمامی جوانی رفته از یاد و عشق و زندگی گذشته که به سرعت باد و قبل از آن که فرصتی برای نگاه کردن داشته باشی زیر قطرات باران لحظات چکه چکه آب شد دلم میخواهد باز باران ببارد و مرا سبکبار سازد.