چیزی که اصلا نباید به آن میاندیشیدم، عشق بود. پس نباید چنین توقع بیجایی داشته باشم. به قلبم نهیب زدم که بیجهت صدایش نزند، چون جوابی نخواهد شنید. کاش زمان به عقب برمیگشت، به زمانی که هنوز مفهوم عشق و دوست داشتن را نمیدانستم. اشتباه از من بود که آزادی را از قلبم گرفتم و اسیرش کردم و حاضر بودم هر کاری بکنم تا شاید او هم دوستم داشته باشد، در حالی که ...