مجموعه داستان خارجی

با چاقو به جان لاشه می‌افتد. گربه پشت دخل می‌آید. گوشه‌ای می‌ایستد و به سلاخی لاشه نگاه می‌کند و بعد لیس زدن خون روی زمین. مرد کارش تمام می‌شود. عرق روی پیشانی را پاک می‌کند. دوباره روی زمین می‌نشیند و به تلفن نگاه می‌کند. گربه خرخر می‌کند. او هم مثل مرد روی زمین نشسته و با قیافه‌ای مظلوم نگاهش می‌کند. مرد به شکم گربه نگاه می‌کند. به نظرش برآمده می‌آید. گربه را توی بغل می‌گیرد و به شکمش دست می‌کشد. اشتباه کرده است. زنش از گربه‌ها بدش می‌آید. از این که مرد گربه‌ها را دوست دارد و به خانه‌شان راه می‌دهد، همیشه به او تشر می‌زند. بچه‌دار نشدن‌شان را همیشه به گربه‌ها ربط می‌دهد. مرد گربه را محکم‌تر به آغوش می‌چسباند.

چشمه
9789643627478
۱۳۸۹
۸۰ صفحه
۳۸۴ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های یاسمن شکرگزار
از اعماق
از اعماق نمی‌خواهد به چشمانش نگاه کند، اما مادر درست زیر چانه‌اش می گیرد تا چشمان‌شان در یک سطح قرار گیرد. شیدا به سیاهی چشمان‌اش نگاه می‌کند که مثل باتلاقی از قیری چسب‌ناک می‌خواهند تمام توان او را توی خود بکشند. اگر پلک‌هایش نمی‌پرید شاید حتی غرق‌اش می‌کردند، اما پلک‌های مادر می‌پرند و او از کنارش می‌گذرد. چند گام برداشته، ناگهان می‌ایستد. ...
مشاهده تمام رمان های یاسمن شکرگزار
مجموعه‌ها