مجموعه داستان داخلی

از اعماق

نمی‌خواهد به چشمانش نگاه کند، اما مادر درست زیر چانه‌اش می گیرد تا چشمان‌شان در یک سطح قرار گیرد. شیدا به سیاهی چشمان‌اش نگاه می‌کند که مثل باتلاقی از قیری چسب‌ناک می‌خواهند تمام توان او را توی خود بکشند. اگر پلک‌هایش نمی‌پرید شاید حتی غرق‌اش می‌کردند، اما پلک‌های مادر می‌پرند و او از کنارش می‌گذرد. چند گام برداشته، ناگهان می‌ایستد. دو چشم از روبه‌رو بهش خیره می‌شوند. دو چشم از حدقه درآمده که مدام دور می‌شوند و قاطی امواج دریا می‌شوند. سر برمی‌گرداند و از زیر لایه‌ای اشک به مادر نگاه می‌کند که به رفتن مریم با پلک‌هایی که پشت هم، به هم می‌خورند، نگاه می‌کند. به مادر که روی شن‌های ساحل نشسته و به ظاهر دست دراز کرده تا مریم از دست نرود. اما مریم دور است و از دست رفته. همان موقع هم نمی‌دانست این بازی خیالی مادر برای نجات مریم، برای چه کسی بود.

آگه
9789643290719
۱۳۹۴
۱۴۴ صفحه
۲۱۱ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های یاسمن شکرگزار
رگ
رگ با چاقو به جان لاشه می‌افتد. گربه پشت دخل می‌آید. گوشه‌ای می‌ایستد و به سلاخی لاشه نگاه می‌کند و بعد لیس زدن خون روی زمین. مرد کارش تمام می‌شود. عرق روی پیشانی را پاک می‌کند. دوباره روی زمین می‌نشیند و به تلفن نگاه می‌کند. گربه خرخر می‌کند. او هم مثل مرد روی زمین نشسته و با قیافه‌ای مظلوم نگاهش می‌کند. ...
مشاهده تمام رمان های یاسمن شکرگزار
مجموعه‌ها