۳۹ رمان
آنتونی هورویتس (به انگلیسی: Anthony Horowitz) (زاده ۵ آوریل ۱۹۵۶) نویسندهٔ انگلیسی گونهٔ وحشت و خیالپردازی است. او بیشتر به نوشتن رمانهای کودکان میپردازد.
شاید بتوان گفت زندگی آنتونی هوروویتس از داستانهای چارلز دیکنز یا برادران گریم برگرفته شدهاست. در سال ۱۹۵۶، هوروویتس در خانوادهای یهودی در استنمور، میدلسکس انگلستان بهدنیا آمد. پدرش بازرگان ثروتمندی بود که برای نخستوزیر هارولد ویلسون کار میکرد. او با دانستن اینکه ممکن است ورشکسته شود، حسابهای بانکیاش را با نامی مستعار، به بانک دیگری انتقال ...
جنوب از جنوب غربی
تیم دایموند پلیس گیج و گول، که اخراج شده، دفتر کاراگاه شخصی باز میکند و پروندههای عجیب و غریب به او واگذار میشود، اما در این میان برادر نوجوانش، نیک به داد او میرسد و پرونده را به شکلی مطلوب به پایان میرساند. تیم دایموند گیج و گول، اما در عین حال ساده و معصوم است.
حمله عقاب (ماجراهای آلکس رایدر 4)
«آلکس رایدر، بگذار برایت تعریف کنم چطور میمیری...»
آلکس رایدر، مامور همیشه ناراضی امآی 6 (سازمان جاسوسی انگلستان) با دوستش سابینا پلژر و خانوادهاش در جنوب فرانسه مشغول استراحت است. او بالاخره برای اولین بار طی این چند سال توانسته مثل هر پسر چهارده ساله معمولی دیگری باشد، تا این که حمله ناگهانی و بیرحمانه به میزبانش او را ...
موریارتی
«موریارتی» ما را به دنیای تاریک و پیچیده کارآگاه شرلو هولمز و پروفسور جیمز موریارتی باز بر میگرداند... اتفاقات این کتاب پس از نبرد سرنوشتساز هولمز و موریارتی و سقوط آنها از آبشار رایشنباخ آغاز میشود. چند روز پس از ناپدید شدن آنها، فردریک چیس، یکی از ماموران آژانس کارآگاهی پینکرتون در نیویورک با هشداری جدی به سوییس میآید: مرگ ...
ستاره شیطانی
مت نوجوانی است که میتواند وقایع زیانبار را پیشبینی کند و مانع بروز آنها شود، گروهی او را دعوت میکنند و به سفر مکزیک میفرستند که مانع بازشدن دروازه دوم شود که در پی باز شدن آن خرابی وحشتناکی به بار میآید. پس او و دوستش ریچارد به سفر میروند و ماجراهای شگفتانگیز و دلهرهآوری را از سر میگذرانند.
دروازه کلاغ
مت فریمن همیشه میدانست با بقیه فرق دارد.
با رویاها شروع شد.
بعد نوبت به قتلها رسید.
پلیس بعد از بازداشت مت فریمن او را به مزرعهای در یور کشایر فرستاد تا تحت سرپرستی یک خانم مسن قرار بگیرد. طولی نکشید که مت حس کرد سرپرست او یک آدم عادی نیست: بقیه مردم دهکده هم عادی نبودند.
بعد مت از وجود پیشینیان با خبر ...