این شغل به شکل عجیب و غریبی در نویسندگی کمکم کرد. کمک کرد چون برای نوشتن یک آگهی میبایستی بسیار موجز و موقر بنویسی. نمیتوانی از موضوع دور بشوی. نمیتوانی به این شکل کار کنی، به هیچ وجه. باید بروی سر اصل مطلب، سر یک موضوع مشتری جذب کن و اینجور چیزها، و اینجا بود که من چیزهایی را درباره موجز نویسی یاد گرفتم و شروع کردم به نوشتن. در واقع آنچه مینوشتم داستان کوتاه بود، یعنی پیش از نوشتن رمانی که چند لحظه پیش گفتم، داستان کوتاه مینوشتم، همه هم در ساعتی که توی موسسه داشتم، داستانهای کوتاهی که از آن وقت تا حالا رهایم نکردهاند. من در حقیقت نویسنده داستان کوتاه هستم، نویسندهای که گهگاه رمانی هم مینویسد، نه برعکس بخشی از گفتوگوی رادیو بیبیسی با ویلیام ترور