مجموعه داستان خارجی

من ایاز ماهو (مجموعه داستان کوتاه)

وقتی کارش تمام شد، لعیا رفت حمام. من هم رفتم تا کمکش کنم. با صابون و کیسه افتاده بود به جان خودش. کیسه را آن‌قدر محکم می‌کشید که انگار می‌خواهد 1 لایه از پوستش را بکند. آب دوش داغ بود. بخارش خیلی زود فضای حمام را پر کرد. توی بخار آب پنهان شده بود. صدای ریزش آب توی وان و صدای شلپ‌‌شلپ دست لعیا که می‌رفت و می‌آمد، آهنگ زیبایی را به وجود آورده بود. اما هر 2 ساکت بودیم، هیچ کدام دهانمان برای خواندن باز نشد. وقتی آمدیم بیرون، بدنش هنوز لیز بود. وقتی دستش را روی بدنش می‌کشید، سر می‌خورد. می‌گفت شاید این‌طوری مورچه‌ها لیز بخورند و بیفتند زمین...

افراز
9789642431328
۱۳۸۹
۸۸ صفحه
۳۵۸ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های لیلا بابایی فلاح
راز کوچه شیروانی
راز کوچه شیروانی وقتی صنم با لباس سفید، کنار سفره عقد نشست، خیال شهین راحت شد. او را با دوستانش تنها گذاشت و به اتاق خواب شرقی برگشت. از پنجره، به کوچه نگاه کرد و دنباله پرده توی دست مشت کرده‌اش مچاله شد...
مشاهده تمام رمان های لیلا بابایی فلاح
مجموعه‌ها