رمان ایرانی

راز کوچه شیروانی

وقتی صنم با لباس سفید، کنار سفره عقد نشست، خیال شهین راحت شد. او را با دوستانش تنها گذاشت و به اتاق خواب شرقی برگشت. از پنجره، به کوچه نگاه کرد و دنباله پرده توی دست مشت کرده‌اش مچاله شد...

آموت
9786006605128
۱۳۹۲
۱۳۶ صفحه
۲۴۳ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های لیلا بابایی فلاح
من ایاز ماهو (مجموعه داستان کوتاه)
من ایاز ماهو (مجموعه داستان کوتاه) وقتی کارش تمام شد، لعیا رفت حمام. من هم رفتم تا کمکش کنم. با صابون و کیسه افتاده بود به جان خودش. کیسه را آن‌قدر محکم می‌کشید که انگار می‌خواهد 1 لایه از پوستش را بکند. آب دوش داغ بود. بخارش خیلی زود فضای حمام را پر کرد. توی بخار آب پنهان شده بود. صدای ریزش آب توی وان و ...
مشاهده تمام رمان های لیلا بابایی فلاح
مجموعه‌ها