فیفی لالای عزیز، توی این خانهی بزرگ همهچیز به هم ریخته! خوش به حال شما خوکچهها که اینجا، تو آلونکتان هستید و قرار نیست کسی بیاید و سرتان خراب شود... واقعا وحشتناک است! خرتوپرتهای طرف، همهجا هست! فکر نکنید من آنها را دوست ندارم... ولی زندگی ما، حسابی از اینرو به آنرو شده، و پدر عین خیالش نیست. دائم با آن لبخند احساساتیاش به طرف زل زده!... من که سر در نمیآورم!