شام مهتاب
آن روزها از رفتارت چنان به خشم میآمدم
که تورا بی رحمترین انسانها میانگاشتم
تو را با فکری بسته میپنداشتم.
آه که چقدر در آرزوی یک زندگی آرام و بیدغدغه
یا حتی یک زندگی بدون بند و حصر
میسوختم.
اما اکنون...
آرزوی آن نگاه پر از غضب تو را دارم
نگاهی که برای من مفهوم کینه داشت
اما معنای آن به درست یا غلط
دلنگران بود ...