... ادامه این قیاس جز عود میگرن سودی در بر نداشت... نصفه نیمههای این افکار همه چیز را به هم میریخت و به چیزی دیگر فکر میکرد: «شمردن مردهها، مرور ورود اولین گربه به ده، آل و گلان کردن خرها در بهار، گلپنجهای از حنا بر پیشانیهاهاشان، و کفشها؛ و دوباره به نقطه اولش بر میگشت. هر سری هست در کفشها پنهان است. کفش چرم براق، کفش لاستیکی بوگندو.»...