بهشت زیر پای مادران است.
آری که سالهاشان را در جهنم اضطراب و انتظار نشستهاند.
گوش کن.
گوش کن آن سوی لحظهها همیشه کسی مینالد.
پشت دیوار لحظهها!
چه کسیست او؟
زنیست در دوردستهای دور!
زنی شبیه مادرم!...
۴ رمان
حسین پناهی دژکوه در روستای دژکوه از توابع شهر سوق (شهرستان کهگیلویه) در استان کهکیلویه و بویراحمد متولد شد. پس از اتمام تحصیل در بهبهان به توصیه و خواست پدر برای تحصیل به مدرسه ی آیت الله گلپایگانی رفته بود و بعد از پایان تحصیلات برای ارشاد و راهنمایی مردم به محل زندگی اش بازگشت. چند ماهی در کسوت روحانیت به مردم خدمت می کرد. تا اینکه زنی برای پرسش مساله ای که برایش پیش آمده بود پیش حسین می ...
2 مرغابی در مه
پس اینها همهاش اسمش زندگی است
دلتنگی ها، دلخوشیها، ثانیهها، دقیقهها
ما زندهایم چون بیداریم
ما زندهایم چون میخوابیم
و رستگار و سعادتمندیم
زیرا هنوز بر گستره ویرانههای وجودمان پانشینی
برای گنجشگ عشق باقی گذاشتهایم
بیبییون
سینما را ترجیح میدهم
گربهها را ترجیح میدهم
درختان بلوط کنار رود وارتا را ترجیح میدهم
دیکتر را بر داستایوفسکی ترجیح میدهم
خودم که آدمها را دوست دارد بر خودم که بشریت را دوست دارد، ترجیح میدهم.
خروسها و ساعتها (مجموعه قصه)
... ادامه این قیاس جز عود میگرن سودی در بر نداشت... نصفه نیمههای این افکار همه چیز را به هم میریخت و به چیزی دیگر فکر میکرد:
«شمردن مردهها،
مرور ورود اولین گربه به ده،
آل و گلان کردن خرها در بهار،
گلپنجهای از حنا بر پیشانیهاهاشان، و کفشها؛
و دوباره به نقطه اولش بر میگشت.
هر سری هست در کفشها پنهان است.
کفش چرم براق، کفش ...